کد مطلب:188794 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:177

شکیبایی و بردباری در روابط اجتماعی
شرط اصلی حضور سازنده و مفید در جامعه، برخورداری فرد از صبر و شكیبایی است. این ویژگی به عالیترین شكل آن در زندگی امام باقر (ع) مشهود است.

برای نمایاندن این ویژگی ارزشمند در زندگی آن حضرت نقل این حدیث كافی است كه:

مردی غیر مسلمان (نصرانی) در یكی از روزها با امام باقر (ع) روبرو شد. آن مرد به دلیلی نامشخص نسبت به آن حضرت، كینه داشت، از این رو دهان به بدگویی گشود و با تغییر اندكی در اسم امام باقر (ع) گفت:

تو بقر (گاو) هستی!

امام بدون این كه خشمناك شود و عكس العمل شدیدی نشان دهد، با آرامش خاصی فرمود: من باقرم.

مرد نصرانی كه از سخن قبل به مقصود نرسیده بود و احساس می كرد نتوانسته است امام را به خشم وا دارد، گفت:

تو فرزند زنی آشپز هستی!

امام فرمود: این حرفه ی او بوده است (و ننگ و عاری برای او نخواهد بود)

مرد نصرانی، پا فراتر نهاد و با گستاخی هر چه تمامتر گفت:

تو فرزند زنی سیاه چرده و زنگی و... هستی!

امام (ع) فرمود: اگر تو راست می گویی و مادرم آن گونه كه تو توصیف می كنی بوده است، پس از خداوند می خواهم او را بیامرزد، و اگر ادعاهای تو دروغ و بی اساس است، از خداوند می خواهم كه تو را بیامرزد!

در این لحظه، مرد نصرانی كه شاهد حلم و بردباری اعجاب انگیز امام باقر (ع) بود و مشاهده كرد كه این شخصیت اصیل و پرنفوذ، علیرغم پایگاه عظیم اجتماعی و علمی خود كه صدها شاگرد از درس او بهره می گیرند و در میان قریش و بنی هاشم از ارج و منزلت و حمایت برخوردار است، به جای عكس العمل منفی و مقابله ی به مثل در برابر بد زبانی های او، چون كوه صبر و شكیبایی، آرام و مطمئن ایستاده و با او سخن می گوید، ناگهان در دادگاه وجدان خویش، خود را محكوم و



[ صفحه 219]



شكست خورده یافت، و بی تأمل از گفته های خود معذرت خواهی كرد و اسلام آورد. [1] .

ارزش و اهمیت این گونه شكیبایی و بردباری، چه بسا برای بسیاری از انسان ها،نامفهوم باشد، ولی كسانی چون خواجه نصیرالدین طوسی كه از یك سو افضل عالمان عصر خویش در علوم عقلی و نقلی شناخته شده، و از سوی دیگر منصب وزارت را در دستگاه حكومت به وی واگذار كرده اند، در اوج موقعیت علمی و اجتماعی، به امام خویش اقتدا كرده و در مقابل بدگویان به صبری شگفت نایل می شود.

شخصی به او خطاب می كند: ای سگ، و ای سگ زاده!

اما او در پاسخ می گوید: این سخن تو درست نیست؛ زیرا سگ بر چهار دست و پار راه می رود و من چنین نیستم، سگ چنگال دارد، شعور ندارد، نمی اندیشد، ولی من چنین نیستم و... [2] .

به راستی چنین شكیبایی و تحملی را جز در پیروان مكتب اهل بیت نمی توان پیدا كرد.


[1] قال له نصراني: انت بقر؟ قال: انا باقر، قال: انت ابن الطباخة؟ قال: ذاك حرفتها، قال: انت ابن السود الزنجية البذية، قال: ان كنت صدقت غفر الله لها، و ان كنت كذبت غفر الله لك، قال: فاسلم النصراني. مناقب ابن شهر آشوب 4 / 207؛ بحار 46 / 289؛ نورالابصار، مازندراني 51؛ اعيان الشيعة 1 / 653.

[2] رك: الانوار البهية 123.